بدون عنوان
شهریور 90 با مامان و بابایی رفتیم خونه مامانی .چند روزی رو اونجا بودیم.برای اولین بار بردیمت شهر بازی.خیلی خوشت اومده بود.سوار یکی دو تا وسیله هم شدی. انقدر ذوق کرده بودی .بیشتر از تو ما ذوق میکردیم. در تاریخ 28/6/89 وقتی که از خواب بیدار شدی برای اولین بار غلطیدی و روی دستهات بلند شدی و بعد هم نشستی. ...
نویسنده :
مامان
21:12